آی خدا دلگیرم اذت ای زندگی سیرم اذت ... چه اعتراف تلخی ..... انگار رسیدم ته خط وقت خلاصی از همس ....... آی دنیا بیزارم اذت؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
خداوندا!اگر روزی بشر گردی ،ز حال ما خبر گردی ،پشیمان می شوی از قصه خلقت،از این پستی ،از این ذلت،جهان را کفر می گویی ،نمی گویی؟خداوندا نمی گویی؟
خدایا ،این چه رسمیه،هان چه رسمی؟؟چرا انقدر روزگارت با ما ناسازگار؟هان....چرا؟؟؟خدایا من شنیده بودم اگه یه روز یکی رو به لبه پرتگاه هدایت کنی،یا از پشت سر می گیریش یا پرواز کردنو بهش یاد می دی......
خدایا من الان لبه پرتگاهم،نمی خوام از پشت سر بگیریم،می خوام پرواز کردنو بهم یاد بدی،می خوام پرواز کنم و به عرش برسم خدایا تو این دنیای نامرد که هر کسی ،هر روز یه رنگی چطور می شه زندگی کرد؟؟؟چطور می شه به این و اون دل بست؟خدایا منو عاشق خودت کن..عاشق خودت....می خوام انقدر عاشقت بشم که بالاخره به نقطه تبخیر برسم و وقتی به اون نقطه رسیدم،دیگه از عاشق خبری نباشه و فقط و فقط معشوق بمونه،این نقطه نقطه وصال عاشقه.خدایا من خیلی بی پناهم،جز تو کسی رو ندارم،خدایا من تو رو می خوام عشق من تویی!
خدایا بی پناهم زتو جز تو نخواهم اگر عشقت گناه است،ببین غرق گناهم
خدایا روحم تو رو می طلبه،
چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری..
خدایا من تو رو می خوام،تو رو.......می خوام وقتی از دنیا می رم انقدر عاشقت باشم که.......
ز عشق روی تو روزی که از جهان بروم ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گیاه.
*التماس دعا*